خیلی دلم میخواد با یکی صحبت کنم ، یکی که بشه بهش اعتماد کرد ، اما کسی نیست! اغلب مواقع حس می کنم یه چیزی کمه! وقتی می رم بیرون ، الخصوص اگه با اعضای خانواده برم بیرون ، واقعاً حس کنم یه چیزی کمه ! و احساس تنهایی می کنم… نمی خوام در موردش صحبت کنم با وجود اینکه می دونم فقط خودم این مطالبو میخونم و از اولم همینو میخواستم ولی حتی به خودمم نمی تونم چیزی بگم ! فقط میتونم بگم ؛ من کمبودشو از ته قلبم حس می کنم و این خیلی سخته! خیلی که از من انتظار می ره قوی باشم ؛ که نیستم ! از من انتظار می ره برام مهم نباشه ؛ که واقعاً برام مهمه! البته نبودش باعث شده بیشتر ضعف های خودمم با همین توجیه کنم که خب این شاید یکی از چنتا مزایاش باشه :| . خلاصه اینکه ، یه چیزی توی ذهنم بهم میگه : « هی! تو چقدر بدبختی آخه ؟! بهش فکرم نباید بکنی ! آخه همچین مسئله ای چه اهمیتی داره . قوی باش و از اینجور مزخرفات !» نمی دونم کدومشو باور کنم؟ شاید بشه چند ماه ، چند سال و … با این حرفا به خودم دلگرمی بدم ولی آخرش توی واقعیت بیشتر وقتا به این نتیجه می رسم که یه چیزی نیست! جای یکی واقعاً خالیه....